نتایج جستجوی عبارت «سعید محمدزاده سمیع یزدانی آقای دمیری عملیات والفجر 10 اهواز سنندج استان کردستان روستای خواجه جمالی نی ریز شهر مشکان» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
خط پدافندی خرمشهر 65
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » پدافندها »
در بهارسال 1365 پدافند خط خرمشهر بار دیگر به گردان کمیل محول می‌شود و به مدت سه ماه در این خط به دفاع می پردازد‌. گردان کمیل در سال 1363 نیز در این خط پدافند کرده بود‌. آقای اصغر ماهوتی در این زمینه می‌گوید‌: (1-MAHOOTI-7) بعد از عملیات والفجر 8 که می‌توان گفت تمام کادر اصلی گردان به شهادت رسیدند، ما نیازمند ‌بازسازی و آمادگی سریع بودیم. ‌ بهترین راه، حضور در یک خط پدافندی بود. چون در خط پدافندی...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید غلامرضا باقری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
غلامرضا، ۱۳۴۷/۳/۲ در لاله‌زار عشق همراه با شکفتن گل‌های محمدی شکوفا شد و به دنیای خاکی لبخند زد. در روستای خواجه جمالی نی‌ریز و در میان خانواده‌ای مذهبی و کشاورز سرود زندگی را زمزمه کرد. وی اولین فرزند خانواده بود که مهربانی و خوش‌رویی وی هیچ‌گاه فراموش‌شدنی نیست. دوره ابتدایی را در مدرسه وقار روستا گذراند. فوت زودهنگام پدر بار سنگین تأمین نیازمندی خانواده را به دوش او گذاشت و ناچار مدرسه را رها کرد و کار پدر...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید بهرام ایازی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد بهرام ايازي »
وقتی به تماشای لاله‌زاران می‌نشینی، اگر چشم دل بازکنی، در میان گلبرگ‌های هر لاله‌ای، قصه پردرد عاشقی همچو بهرام را خواهی خواند که عمری را در آرزوی رسیدن به معشوق، بال‌وپرشان سوخت و خاکستر شد. بهرام ۱۳۴۷/۵/۱ غنچه وجودش در روستای خواجه جمالی، بخش آباده طشک از توابع شهرستان نی‌ریز در خانواده‌ای مذهبی شکوفا شد. پدر و مادر مهربان و زحمتکش او فرزند نورس خود را با عشق به خوبی‌ها پروردند و دستش را در دست معلمان روستا برای...
شهدا سال 66 -زندگینامه شهید خاکباز فیروزی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید خاکباز فیروزی »
با کمی تأمل که می‌نگریم، انگار همین دیروز بود که کبوتر عاشق آبادی ما از لب بام ایران برخاست و به آسمان‌ها پرواز کرد. آنقدر پرید که دیگر چشمی او را ندید. خانباز همان کبوتر عاشقی بود که 1347/10/25 در روستای خواجه‌جمالی نی‌ریز بر خانه مسلمانی متدین نشست و آواز زندگی را با اهل خانه سرود. آنانکه علاقمند به اسلام بودند و همه فرزندان خود را در کانون گرم خانواده با آداب و سنن ناب اسلامی پرورش دادند. خانباز،...
شهدا سال ۶۲ -وصیت‌نامه شهید سعید بیگی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد سعيد بيگي »
بسم‌الله الرحمن الرحیم و قاتلوا هم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین کله لله، فان انتهوا فان الله بمایعلمون بصیر (سوره انفال، آیه ۳۹) بنام خداوندی که خالق و هدایت‌کننده هر موجودی است، همه از اویند و به‌سوی او برمی‌گردند بنام قادر توانایی که حیات و مماتم در دست اوست. ستایش خدایی را که اول هستی است قبل از پیدایش و زنده کردن؛ و پس از فانی شدن موجودات، آخر هستی است. ستایش و سپاس از آن خدایی است که حاضر...
زندگینامه آزاده و جانباز عبدالله زارعی
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
عبدالله زارعی فرزند خانی، در سال 1347 در خانواده‌ای متدین و مذهبی در یکی از روستاهای بخش آباده طشک بنام روستای خواجه جمالی بدنیا آمد. تحصیلات ابتدائی را در دبستان وقار خواجه جمالی با موفقیت گذراند. سپس جهت ادامه تحصیلات در مدرسه راهنمائی شهید موسوی ( دکتر فاطمی سابق ) ثبت نام نمود و این دوران را نیز با موفقیت چشمگیری پشت سر گذاشت. در سال 1365 عازم میادین نبرد شده و در عملیات کربلای 5 بعنوان امدادگر...
خاطراتی از شهید سعید شاهدی در گفتگو با خانواده شهید
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سعيد شاهدي »
«ما از مردم پنهان می‌کنیم که خانواده‌ی شهید هستیم تا جوردیگری به مانگاه نکنند!» این جمله‌ی یک مادر شهید است و نشانه‌ای تأسف‌بار از وضعیت قهرمانان ملی ما که  یا جانشان را در راه اسلام و وطن گذاشتند، یا تکه‌ای از وجودشان را! و حالا خانواده‌های آنان علاوه بر داغ عزیز، باید بار گران این ناملایمات و برداشت‌های اجتماعی را نیز به دوش بکشند. این نشانه‌ها را می‌توان در برخی صحبت‌های مردم نیز دریافت؛ صحبت‌هایی از این دست که: «هرچه سهمیه...
شهدا سال ۶۶ -وصیت‌نامه شهید سعید رضا کاوه پیش‌قدم
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد سعيد رضا کاوه پيشقدم »
بسم‌الله الرحمن الرحیم الهی کفی بی عزاً به‌سوی خدا روانه‌ایم، نمی‌دانم چه بنویسم و چه بگویم تا اندکی آتش درونم را تسکین دهد. نمی‌دانم که چرا امروز تصمیم به نوشتن این جملات گرفتم. شاید اینان آخرین کلماتی باشد که به نام وصیت‌نامه من به شما می‌رسد. البته نه وصیت که مرا نه بضاعت علمی و نه عملی است که توان وصیت به کسی یا چیزی باشد. پس توای عزیز! اینان را به‌عنوان سرگذشت انسانی غرق در مادیات زندگی بنگر و...
شهدا سال 65 -خاطرات شهید سعید شاهدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سعيد شاهدي »
اشک خدایا! دلم تنگ است. دلم چون آتش شعله‌ور می‌سوزد. خدایا! آتش دل، وجودم را آب کرد، بخار کرد. خدایا! دوست می‌داشتم بسوزم در عشقت، نه درون حرف مردم، از آنهایی که بدتر از خنجرهای زهر آلود از آن چشم‌های پلید و کثیف می‌دانم، خوب می‌دانم که هر گاه این شعله به پا خیزد، برای خاموش کردن آن باید بگریم، از درون خود بشدت بگریم، تلخ و با شدت بگریم. باید اشک ریزم تا که چشم بخشکد، چشم من...
شهدا سال 65 -از دست نوشته های شهید سعید مافی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سعيد مافي »
اگر روزی بر کنار قبرم ای دوست و ای مادر! رسیدی، بر تن صد چاک و خونین من نظر کن و با این نظر بدان که جز خدا نخواستم. در جای دیگر، از فراق مولایش حسین(ع) می‌گوید: آنکس که همه جان بفدایش می‌نمایند آن حسین(ع) مظلوم کجاست؟ کجاست؟ ای حسین(ع) من! نورعین من، کجائی؟ کجائی؟ جانم به فدایت، ای آبروی اسلام و قرآن! کجایی؟ کجایی؟ کجایی؟ خطاب به مادر می‌گوید: مادر، زندگی‌ام برای توست، وجودم از توست، مادر نمی‌توانم با زبانم...